بعد از آنکه موفق شدیم دستگاه اکوکاردیوگرافی (اکو قلب) را تولید کنیم و مجوزهای لازم را دریافت نماییم، خبر این موفقیت به سرعت در سطح کشور منتشر شد. همه جا صحبت از این بود که یک شرکت ایرانی توانسته چنین دستگاهی را طراحی و تولید کند اما همین موفقیت برای عدهای که منافعشان را در خطر میدیدند خوشایند نبود.
جریانی شکل گرفت که تلاش میکرد این موفقیت را بیارزش جلوه دهد. برخی حتی پزشکان را تحریک کردند که در برابر یک محصول ایرانی موضع بگیرند. در حالی که من از ابتدا بارها تاکید کرده بودم که با ممنوعیت یا محدودیت واردات کالاهای با کیفیت مخالف بودهام و هستم. اعتقاد من همیشه بر رقابت سالم، علمی و حرفهای بوده است.
اما فضای موجود نشان میداد که تمایلی به ورود یک تولیدکننده داخلی به این حوزه وجود ندارد.
تا اینکه روزی به ما اطلاع دادند که باید دستگاهمان را به جلسهای رسمی در یکی از بیمارستانهای تهران ببریم. جلسهای با حضور اساتید برجسته قلب، متخصصین رادیولوژی، و برخی از مسئولان وقت وزارت بهداشت.
در پایان گفتم: «اگر تصمیمتان این است که پروژه ما متوقف شود یا شرکت ما تعطیل گردد، اشکالی ندارد. من برای خودم راهی پیدا خواهم کرد اما این جوانها که با انگیزه و دانش مشغول کار هستند، چه آیندهای خواهند داشت؟ لااقل قبل از تصمیمگیری، ببینید چه کسانی روی این پروژهها کار میکنند و چه ظرفیتهایی در حال شکلگیری است.» در همین لحظه، یکی از اعضای هیات علمی حاضر در جلسه، خانم دکتری که متخصص قلب برجستهای هستند و در یکی از دانشگاههای معتبر تهران تدریس میکنند، میکروفون خود را روشن کرد و خطاب به معاون وقت وزیر گفت: «ما شنیده بودیم که شما فرد توانمندی هستید اما تا به حال ندیده بودیم که جلسهای حتی پیش از آغاز رسمی، با صورتجلسه همراه باشد! حرفهای آقای تقیپور برای من که مادری هستم با فرزندی المپیادی که اکنون در دانشگاه صنعتی شریف تحصیل میکند، بسیار تکاندهنده و تاثیرگذار بود. احساس شرمندگی کردم. مگر تیم ایشان چه گناهی کردهاند؟ چرا باید از همان ابتدا با بهترین برندهای خارجی مقایسه شود؟ چرا باید قیمت دستگاهی که با ارز ترجیحی وارد میشود، معیار مقایسه با محصول داخلی باشد؟ این بزرگترین ظلم به یک تولیدکننده ایرانی است. ما که هنوز با این دستگاه کار نکردیم چرا باید چنین شتابزده قضاوت کنیم؟»
این صحبتها فضای جلسه را تغییر داد. بعضی نظرشان عوض شد، بعضی هنوز مقاومت میکردند. یکی از پزشکان گفت: «آقای تقیپور، من شنیدهام که شما مانع واردات دستگاهی شدهاید که من قصد خریدش را داشتم.» من رو به مدیرکل وقت تجهیزات پزشکی کردم و گفتم: «اگر شرکت من درخواست یا اقدامی برای ممنوعیت واردات کرده، لطفا همینجا صراحتا اعلام کنید.» ایشان نیز گفت: «هیچ کالایی ممنوع نشده، هیچ تعرفهای افزایش نیافته و دستگاه مورد نظر همچنان با ارز ترجیحی وارد کشور میشود. شرکت مورد بحث هیچ نقشی در این موضوع نداشته است.» با وجود این توضیحات، فشارها همچنان ادامه داشت. حدود یک سال و نیم بعد از آن جلسه، هیچ بیمارستانی در این بخش از ما خریدی انجام نداد اما ما تسلیم نشدیم. هر روز کار کردیم، کیفیت محصول را بهبود دادیم، در حالیکه همان زمان هم دستگاه از نظر فنی، کیفیت قابل قبولی داشت و ارزیابیهای بالینی به انجام رسیده بود. تا اینکه بالاخره، سه بیمارستان اصلی قلب در تهران از ما دعوت کردند تا دستگاه را برای دموی آزمایشی نصب کنیم. در جلسه نهایی، من حضور نداشتم اما همکارانم بودند. پس از مقایسه کیفی و کمی با یک برند معتبر خارجی، پزشکان گفتند: «واقعا ما را غافلگیر کردند. هرچه خواستیم، در دستگاه پیادهسازی شده. دیگر هیچ انتقادی باقی نمانده.»
منبع خبر:
darmanna/
با ممنوعیت یا محدودیت واردات کالاهای با کیفیت مخالف بودهام و هستم
گردآوری و انتشار اخبار در این تارنما با هوش مصنوعی و ابزار های الکترونیکی اتوماتیک صورت می پذیرد و تمامی حقوق گردآوری و تالیف خبر متعلق به ناشر اصلی آن که در لینک فوق به آن اشاره شده است میباشد. در صورت نیاز به ارسال جوابیه یا توضیح تکمیلی علیه یا له مطلب منتشر شده صرفا از طریق مرجع اصلی خبر اقدام نمایید.
نظرات کاربران