امشب یکی از دوستانم، در میان بغض و خستگی، از تجربه تلخ خود در یکی از مراکز درمانی مشهد برایم گفت. مادری بیمار، از ظهر چهارشنبه تا نیمهشب جمعه، روی تخت اورژانس ماند؛ نه به دلیل نبود پزشک، که به خاطر نبود «تخت» در بخش مربوطه.
دوستم میگفت از ساعت ۱۲ ظهر جمعه تا نیمهشب، دهها تماس با مسئولان، آشنایان، خبرنگاران، حتی استانداری برقرار کرد تا شاید تختی خالی شود. اما پشت تمام این تلاشها، حقیقتی تلخ نهفته بود: بخش داخلی این بیمارستان فقط ۲۵ تخت دارد؛ همه پر! و این ماجرا فقط مربوط به یک بیمارستان نیست، واقعیتی است که در بیمارستانهای دیگر هم تکرار میشود.
تصور کنید! در کشوری که پیشرفتهای علمی و پزشکیاش زبانزد است، بیماری که باید در بخش داخلی بستری شود، روزها در شلوغی اورژانس میان بیماران عفونی، تصادفی و اورژانسی دیگر، در انتظار تخت بماند.
خانوادهای که به جای آرامش، باید میان دهها شماره و مسئول و خواهش، برای یک «حق بدیهی» یعنی بستری شدن عزیزشان تلاش کند.
این تنها یک قصه نیست، واقعیت تلخ امروز نظام درمانی ماست. واقعیتی که نشان میدهد ساختار درمانی ما نیازمند اصلاح فوری، برنامهریزی جدی و افزایش امکانات پایهای است. وقتی کمبود تخت، نبود بخشهای داخلی در بیمارستانها و حتی ضعف در بیمارستانهای خصوصی، مردم را تا این حد به زحمت میاندازد، چه باید گفت جز اینکه: سلامت مردم، وظیفه دولت و تکلیف وزارت بهداشت است؛ نه لطفی که گاهی نصیب کسی شود!
امروز صدای این درد را باید شنید، پیش از آنکه دیر شود. افزایش تختهای بیمارستانی، ایجاد بخشهای تخصصی و رفع کمبود پرستار و امکانات، تنها وعدهای انتخاباتی یا برنامهای بلندمدت نیست؛ این یک ضرورت فوری است، برای حفظ کرامت انسانی و آرامش مردمی که سزاوار این همه اضطراب نیستند.
به امید روزی که بیمارستان، محل درمان باشد، نه میدان جنگ اعصاب خانوادهها…
نهم شهریورماه ۱۴۰۴
یادداشت / علی خادمی ـ فعال رسانه